کوثرجانکوثرجان، تا این لحظه: 11 سال و 7 ماه و 19 روز سن داره

❤پرنسس کوثر❤

پستووووووووونک

همسایه مون اسمش هست "جمیله خانوم"     کوثر بهش میگه: جِنیم خانوم *** بادکنکش رو محکم به اینطرف و اونطرف میزنه، میگم: می پُکه هااااااا، میگه: انشالا نمی کُکه *** میگه: بریم دستهامو بشورم، میکدوب رفته بهش *** لبه تخت ایستاده، سکندری میخوره، میگه: داشتم می اُفتم *** رفتیم توی حیاط خونه مادرجون، سوووووووووووسک روی دیواره، میگم به عمو بگو بیاد سوسکه رو بکشه ، میگه: نــــــــــــــــه، گناه داره، میخاد بره به بچه هاش غذا بده و ...   خلاصه شاهنامه ای سرهم میکنه بعد از چند دقیقه می افته به جون مورچه ها، و توی آب غرقشون میکنه که: مورچه ها رو کُشیدم میگم: گناه دارن و .... میگه...
14 تير 1394

باور نمیکنم!!

داره بستنی میخوره، آقای پدر بهش میگن: بستنی میخوری    میگه: اوهوووووم     میگن: خوشمزه است؟ میگه: اوهووووووووم     میگن: اوهوم نه بله     میگه: دهنم پره هاااااااااااااااااا من: پ.ن. هرچی به سلولهای خاکستریم فشار آوردم یادم نیومد، تا به حال بهش تذکر داده باشم، ولی یادم اومد که هفته پیش چنین دیالوگی بین من و آقای پدر رخ داده **** رفتیم خرید، از اینکه مثل بزرگترها رگال ها رو بررسی کنه، لذت میبره یه بلوز برداشته، میگم این که اندازه شما نیست، اندازه مامان هاست   میگه: پس من چی؟؟؟؟؟ پ.ن. خوبه شب قبلش لباس خریده ***** یه دست بلوز، شورت پ...
3 تير 1394
1